بازی 43
بیست و هفت ماهگی آوا: خیلی گرفتارم عزیزم. این چند روزه مریض بودی و من مشغول. لپ تابم مشکل پیدا کرده و با سیستم بابا راحت نیستم. شاید نتونم زود به زود بیام و برات بنویسم. این چند روزه گیره به دست شدی حسابی همه چیز از وقتی شروع شد که جعبه گیره سرتو کشف کردی و ... اول از همه اومدی سراغ من و تصمیم گرفتی منو خوشگل کنی کلی با موهام کلنجار رفتی تا بالاخره رضایت دادی به اتمام کار تقریبا یک روز تمام با اون گیره های آویزون تو خونه راه می رفتم و شما هم خوشحال ... می گفتی :"ببین ... ، مامان چقدر خوشگل شده" . بعد از سپری شدن اون یه روز نسبتا سخت، دیگه نیومدی سراغم. و عوضش ... این لیوان رو "خوشگل" کردی موه...