آواآوا، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 30 روز سن داره

آوا

بازی 46

بیست و هشت ماهگی آوا: کلی جعبه خالی داشتم که با روزنامه و کاغذ باطله پرکردم و شد بلوک. بعد بازی کردیم و ترکیب کردیم حجم ها رو . همه این داروها رو این دو ماه اخیر مصرف کردی دختر گلم  حساب کردم، دیدم این دو ماه گذشته هر 10 روز یه بار مریض بودی و سرما خورده  و این یعنی فاجعه بعد رفتی و من شروع کردم به بازی  اینم ترکیب های من حس رقابتت گل کرد، رفتی اتاقت و با این توپ برگشتی  دوباره شروع کردی به ساخت و ساز و بالاخره یک ترکیب حجمی بی نظیر از یک دختر بی نظیر ...
6 آبان 1392

بازی 45

بیست و هشت ماهگی آوا: کارهای جدیدت همچنان سعی می کنی همرنگ ها کنار هم باشن و شکل ها جور باشه و یک کار نسبتا متفاوت از دختر گلم. بالاخره ساختار شکنی کردی عزیزم   همچنان مشغول بودی و من با کمال شرمندگی مرخص شدم تاریخ عکس ها : 1392/07/22 ...
22 مهر 1392

نه!

دارم یکی از تقاضاهات رو رد می کنم. من: نه! الان وقتش نیست. آوا: نه!!!!!!!!!!!! مامان. من می گم نه. شما باید بگی بله ...
15 مهر 1392

صحبت کردن و دعوا کردن 2

خیلی دوست داشتم بدونم ایده صحبت کردن و دعوا کردن از کجا توی ذهنت شکل گرفته که امروز خیلی اتفاقی کشفش کردم، وقتی داشتم کتاب سیب و خرگوش رو برات می خوندم. داستان یک سیب که خرگوشی می بینه و کلاغی از درخت می چینه و خارپشتی می گیره و بعد هر سه برای تصاحبش دعوا می کنن. اما بعد از صحبت کردن، تصمیم می گیرن که سیب رو عادلانه تقسیم کنن و هر کدام تکه ای از سیب رو بردارن. این داستان و اینم برداشت دختر گلم از داستان... صحنه دعوا کردن ...   و صحنه صحبت کردن ... تاریخ عکس ها: 1392/07/11 الهی مامان فدات شه که اینقدر دقیق استنباط می کنی ...
11 مهر 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آوا می باشد