صحبت کردن و دعوا کردن
اینم تفاوت صحبت کردن و دعوا کردن... آوا : "مامان، ببین ... اینا دارن صحبت می کنن." و چند لحظه بعد ... تاریخ عکس ها:1392/06/27 آوا : "الان دارن دعوا می کنن" ...
بازی 41
بیست و هفت ماهگی آوا: این ماه همه بازیها و سرگرمی هات به این دو تا مورد خاص خلاصه می شد. پازل و کارت های تصویری. نمی دونم چرا ولی در کمال حیرت و ناباوری من، از این دو تا خسته نمی شدی و هنوز هم نمی شی بعد از موفقیتت در حل پازل یک تکه، در تکاپوی این بودم که برات پازل دو تکه بخرم که باز هم از قافله عقب موندم و ... دیدم داری این پازل چهار تکه رو می چینی تاریخ عکس ها : 1392/04/27 بعد، این پازل نمی دونم چند تکه توجهت رو جلب کرد و ... اصرار داشتی و من به ناچار قبول کردم. برای این که دلسرد نشی، پازل رو می چیدم و 5-6 تا جای خالی می گذاشتم و ازت می خواستم با تکه های باقیمانده، بقیه پازل رو بچینی. ...
اولین ایده
اینم اولین ایده زندگیت که به نظر من جالب بود. یه روز بعد از خوردن شیر عصرانه ات نی شیر رو درآوردی، با این توپ قرمز دادی دست بابا، بعد اشاره کردی به سوراخ توپ، گفتی :"بابا، اینو بچسبونیم اینجا، بشه بادکنک، ballon" بعد، یعنی به نظر شما فرق بادکنک و توپ اینه دختر گلم ؟؟؟؟ در هر صورت اوامر اجرا شد. اینم نتیجه اش تاریخ کلیه عکس ها: 1392/06/27 ...
نی نی جادوگر
حکایتی شده این قصه گفتن های شبانه من ... من : آوا کدوم قصه رو تعریف کنم برات آوا : ممممممم (داری فکر می کنی) قصه جادوگر. مامان، من نی نی جادوگرم. تو مثلا مامان جادوگر باش. من : نی نی جادوگر بیا با هم پرواز کنیم، بریم آسمان. آوا: نه!!!! ما که بال نداریم پرواز کنیم. من : خوب می ریم زیر زمین. آوا: نه!!!! کثیف می شه لباسمون من: می ریم توی آب شنا می کنیم. آوا: ما که پوست ماهی نداریم. مثل دلفین شنا کنیم. من: می ریم بالای کوه آوا: اونجا خرس هست آخه من: می ریم جنگل آوا: اونجا بارون می یاد. ما که چتر نداریم. خیس می شیم. ...
این روزها... 38
بازی 40
بیست و هفت ماهگی آوا: - مهارت نخ کردن مهره ها، با نخ خیلی سخت بود برات یه سیم ضخیم و طویل پیدا کردم و به جای نخ کردن، به سیم کشیدیم مهره ها رو. یک طرف سیم من و طرف دیگه شما. نتیجه عالی بود. خیلی راحت انجامش دادی. بعد مهره ها رو بر اساس رنگشون طبقه بندی کردی شکل ها رو ترکیب می کردی و آخر سر برج درست کردی با این مهره های کوچولو با این دومینو ها خیلی سرگرم می شی. شکل ها رو درست می گذاری ولی عجیبه که اصرار داری حتما همرنگ باشن. کلا دوست داری همرنگ ها کنار هم باشن تاریخ عکس ها: 1392/06/21 و این خونه سازی که به نظرم بازی خیلی خوبیه. فقط باید دو...
این روزها... 37
آوا و انگلیسی 1
خیلی وقته برات ننوشتم از نطق و خطابه های انگلیسی ات. اوائل که برات بیبی انیشتین و ... می گذاشتم و همه جا می خوندم نباید تلویزیون ببینی، کلی اذیت می شدم و فکرم مشغول می شد که شاید دارم اشتباه می کنم. اما الان که دارم نتیجه رو می بینم، مطمئنم اشتباه نکردم. خیلی کلمه ها رو می دونی و یه جورایی ملکه ذهنت شده. وقتی چیزی رو می بینی که سیاهه بدون این که کسی سوال کنه ازت، می گی: black و ... دیگه از شنیدن کلمات انگلیسی تعجب نمی کنم. رنگ ها، شکل ها، فصل ها، روزهای هفته، میوه ها، حیوانات، مشاغل و خیلی موارد دیگه رو می دونی. دیروز پازلت رو خراب کردی که دوباره بچینی، گفتی rectangle چند ماهی می شه که جمله و عبارت می گی. بیشتر جمله های کوتا...
هومم...
می خوام برات قصه بگم که بخوابی من : آوا کدوم قصه رو دوست داری برات تعریف کنم؟ آوا : هومم ... (داری فکر می کنی) قصه ظرف کوچولو، بشقاب کوچولو، قاشق کوچولو، نی نی کوچولو، مامان مریم، سنجاب کوچولو، مورچه کوچولو ، کبوتر، شکارچی، نی نی شکارچی ... برام تعریف می کنی؟ ... شکارچی تفنگ داشت. حیوانات می گفتن، فرار ... فرار ... فرار ... ما باید بریم پیش مامانمون. اونا نگرانمون می شن. حیوانات نازه، خیلی نازه مامان مریم برام تعریف می کنی که بخوابم دارم کم کم به این نتیجه می رسم که نباید بپرسم چی دوست داری ...