آوا

آوا : لی لی لی لی حوضک، گنجیشکه اومد آب بخوره، افتاد تو حوضک اولی گفت: بکشیم. دومی گفت: ببریم. سومی گفت: بپزیم. چهارمی گفت: بخوریم. کی بخوره، مل مل کنده گنده ( من من کله گنده )            *   *   * آوا: مامان، یه چیزی توی گوش بعبعی بگو ... آوا: مامان، چی توی گوش بعبعی گفتی؟ ناراحتش کردی. داره گریه می کنه.            *   *   * آوا: مامان، من ایرانم که همیشه برنده می شه، تو برزیل باش.     ...

این روزها توی خونه ما هیچ دری نباید بسته باشه... "مامان درو نبند... بالالا می یاد... همه رو می خوره. اگه درو ببندی، بالالا می ره پشت در قایم می شه... بعععععععععععد ( همیشه، بعد ها رو کشیده می گی ) وقتی درو باز می کنی، آدمو می خوره..."   و اما... بالالا، هیولای این روزهای دخترم. تاریخ عکس: 1393/04/03 ...

بابا: ... آقا اسبه یال داشت... آوا: بابا ، یال چیه؟؟؟ بابا: به موی اسب می گن یال. یال آقا اسبه خیلی قشنگ بود... آوا: خوب بابا، یال منم قشنگه                 * * * آوا: مامان، هر جا خونه خدا دیدی، به من بگو. من: چرا؟؟؟؟ آوا: خوب می خوام برم توش زندگی کنم. من توی خونه خدا زندگی می کنم.               * * * آوا: مامان، من ناراحتم، چرا خوشحالم نمی کنی؟؟؟ من: چطوری خوشحالت کنم؟؟؟ آوا: یه خونه!! برام خونه درست کن با بالش ...

این هم یه تغییر مهم در آستانه سه سالگی. دیگه از دوربین فرار نمی کنی، جلوی دوربین ژست می گیری. برای اولین بار گفتی : "مامان من اینطوری می شینم، عکس بگیر." تاریخ عکس:1393/03/18 مناسبت این کلاه بافتنی توی گرمای تیر ماه هم اینه که باهاش آتشنشان می شی و همه جا آب می ریزی و آتیش خاموش می کنی و منو از آتیش نجات می دی و ... ...

بابا داره قلقلکت می ده، می گی : "بابا، نکن. اینطوری که من می میریدم."                                     * * * آوا: من خوابم می یاد. من: بخواب. آوا: می خوام بیدار باشم، مامان. من: خوب، بیدار باش. آوا: مامان، می خوام بیدار باشم که خوابم می یاد دیگه.                               &nbs...

آوا: مامان، اسم این پسته چیه؟ من: کله قوچی آوا: اشتباه گفتی مامان. پسته کله خوشحال... می گن پسته خندان         ♥ ♥ ♥ آوا: من موی پسری می خوام. من: موی پسری؟؟؟ آوا: می خوام برم ریش هم پیدا کنم برای خودم.        ♥ ♥ ♥ آوا: مامان، این چیه؟ من: فیل. آوا: نه!!! اشتباه گفتی. این فییییله ...