آوا و بابا 1
عزیز دل مامان، می خوام از بازی های بابا بنویسم برات اگه فرصت و البته حوصله بازی کردن رو داشته باشه، بازیهای جالبی می کنه و حسابی مامان رو غافلگیر می کنه. اینم چند موردش ...
بازی تلفظ:
یه روز از کار برگشتم و دیدم داری با بابا بازی تلفظ می کنی. بابا یک کلمه رو می گفت و شما تکرارش می کردی. و اما کلماتی که بابا می گفت، قسطنطنیه، لوکزامبورگ، نیویورک، سن پترزبورگ و ... جالب اینجاست که شما هم تمام سعی ات رو می کردی که کلمات رو مثل بابا درست ادا کنی خلاصه وقتی بهت و تعجبم فروکش کرد، تصمیم گرفتم از آب گل آلود ماهی بگیرم این شد که گفتم:"آوا، قورباغه" و البته جواب مشخص بود، بدون معطلی گفتی:"بورقائه"
تمرین آواز:
تعجب نکن دختر گلم شما و بابا با هم آواز می خونین ابروهات رو مثل بابا تو هم گره می کنی و حسابی ژست می گیری و بعد می زنی زیر آواز اینقدر چهره ات دیدنی می شه که نگو و نپرس. خیلی وقت ها نمی تونم تحمل کنم و ... حسابی می بوسمت حالا با این توصیف، حیف نیست از متن آوازهایی که می خونی ننویسم.
می زند باران به شیشه
مثل انگشت فرشته ...
و
باز باران ... با ترانه
و اما ابتکار جالبتون بابا طبل ات رو می گیره جلوی صورتش یا صورتت و در کمال ناباوری، صداتون اکو می شه. کلی ذوق می کنی برای صدای اکو شده ات
بازی با آچار:
خوب بابا ترجیح می ده اینطوری با مشاغل مختلف آشنا بشی کاملا عملی. جعبه آچارش رو باز می کنه برات و خودش می شینه کنارت و با هم تعمیر می کنین اسباب بازی های خراب شده و گاهی اوقات وسائل خونه رو. کلی بازی می کنی با جعبه آچار بابا اسم همه رو یاد گرفتی و می شناسی. آچار، انبردست و ...