یکی بود، یکی نبود.
آوا: مامان، می دونی من کعبه زندگی می کنم. توی خونه خدا زندگی می کنم. شما کجا زندگی می کنین؟
من: (نمی دونم، لابد هر جا شما بفرمائید!!!)
* * *
آوا: بابا، برو ... از اینجا برو ...
بابا: یکی بود، یکی نبود ...
آوا:
بابا: خوب، من می رم یه جای دیگه قصه بگم ...
آوا: نه بابا! نرو ... همینجا بمون. قصه بگو.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی