آواآوا، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 20 روز سن داره

آوا

بازی 16

1392/2/29 15:36
نویسنده : مریم
483 بازدید
اشتراک گذاری

بیست و سه ماهگی آوا :

اینم یه بازی جدید که این روزها علاقه زیادی بهش پیدا کردیقلب 

وقتی خیلی کوچیک بودی و ما هنوز کنار مامانی و خاله اعظم مهربان زندگی می کردیم. یه روز رفتیم خونه شون و من اصلا اسباب بازی با خودم نداشتم.ناراحت مامانی رفت سراغ کلکسیون دکمه اش و از دکمه ها برات ریسه درست کرد. خیلی دوست داشتی. کلی باهاشون بازی کردینیشخند بعدا که بزرگتر شدی و برات تکراری شدن، گذاشتمشون کنار تا این که چند روز پیش رفتیم سراغشون و دوباره بعد از مدتها کلی سرگرم شدیمچشمک باهاشون خیلی بازی کردیم. بعضی از دکمه ها دو یا سه قطعه بودن که من از هم جداشون می کردم و شما دوباره به هم وصل می کردی. مثل پازل. بیشتر از همه از این دکمه مربع شکل خوشت اومده بودبغل چند بار جدا کردم و شما وصلش کردی و ...

دیگه این که دکمه ها رو یکی یکی می انداختی توی قوطی.(ایده اش رو اولین بار در وبلاگ دیانای عزیز دیدم.) اول یکی یکی و بعد چند تا چند تا می انداختیمژه 

تاریخ کلیه عکس ها : 1392/02/29

فکر می کنم وقتی بزرگتر بشی. ریسه کردن دکمه ها یا دوختنشون به پارچه هم جالب باشهلبخند

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (4)

مامان فتانه
3 خرداد 92 12:40
روز پدر مبارک


روز پدر بر شما هم مبارک مامان فتانه عزیز.
مامان فتانه
3 خرداد 92 13:05
چون سایه ی رب بر سر ما سایه پدر بود برسایه ی رب در صحف همسایه پدر بود ایزد چو بفرمود که او رب صغیر است در دفتر عشق آیه و سرمایه پدر بود پدرم روزت مبارک
زینب
4 خرداد 92 16:09
آفرین مامان فعال و خوش فکر


مرسی. ممنون از لطفتون.
مامان فتانه
4 خرداد 92 21:35
چه کار جالبی


ممنون از لطفتون.
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آوا می باشد