بازی 16
بیست و سه ماهگی آوا :
اینم یه بازی جدید که این روزها علاقه زیادی بهش پیدا کردی
وقتی خیلی کوچیک بودی و ما هنوز کنار مامانی و خاله اعظم مهربان زندگی می کردیم. یه روز رفتیم خونه شون و من اصلا اسباب بازی با خودم نداشتم. مامانی رفت سراغ کلکسیون دکمه اش و از دکمه ها برات ریسه درست کرد. خیلی دوست داشتی. کلی باهاشون بازی کردی بعدا که بزرگتر شدی و برات تکراری شدن، گذاشتمشون کنار تا این که چند روز پیش رفتیم سراغشون و دوباره بعد از مدتها کلی سرگرم شدیم باهاشون خیلی بازی کردیم. بعضی از دکمه ها دو یا سه قطعه بودن که من از هم جداشون می کردم و شما دوباره به هم وصل می کردی. مثل پازل. بیشتر از همه از این دکمه مربع شکل خوشت اومده بود چند بار جدا کردم و شما وصلش کردی و ...
دیگه این که دکمه ها رو یکی یکی می انداختی توی قوطی.(ایده اش رو اولین بار در وبلاگ دیانای عزیز دیدم.) اول یکی یکی و بعد چند تا چند تا می انداختی
تاریخ کلیه عکس ها : 1392/02/29
فکر می کنم وقتی بزرگتر بشی. ریسه کردن دکمه ها یا دوختنشون به پارچه هم جالب باشه