آواآوا، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 18 روز سن داره

آوا

اولین قصه

این روزها عجیب به قصه گفتن و قصه شنیدن علاقه پیدا کردی. دائم باید قصه های من درآوردی خودم رو برات تکرار کنم. بعضی وقت ها سفارش می دی کدوم قصه رو برات تعریف کنم. (معمولا می گی قصه بزبز قندی، قصه ماه و ...) گاهی اوقات هم به اسم حیواناتی که دوست داری ازم درخواست قصه می کنی مثلا می گی قصه موش، قصه خرگوش و ... (خوب همین کارها رو می کنی که قصه های من فی البداهه می شه دیگه  ) حسابی مامان رو به فکر انداختی که بره سراغ مبحث شیرین قصه گویی و دوباره شروع کنه به مطالعه  شب ها موقع خواب دو تا، سه تا و گاهی4-5 تا قصه برات تعریف می کنم . تازه بعد از قصه گویی من، قصه گویی خودت شروع می شه. اینقدر شیرین و خوردنی می شی که نگو و نپرس   دیشب ...
21 اسفند 1391

اولین ترانه انگلیسی

دختر نازم سلام. خیلی خوشحالم و البته هیجان زده ، آخه دیروز اولین ترانه انگلیسی ات رو خوندی   برات خیلی زوده دختر گلم. فکرشو بکن با همون لحن بچه گانه ات می خونی... (twinkle twinkle litt...sta (twinkle twinkle little star (how i wonder what o are(how i wonder what you are تازه این همه اش نیست دختر گلم. ترانه head shoulders ... رو هم می خونی و تمام سعی ات رو می کنی که مثل کلیپی که دیدی به سر و شانه ها و زانو و انگشت های پات دست بزنی (معمولا به سر و زانو و انگشت های پات دست می زنی) ترانه abc رو هم می خونی ... abcde...ghi...km...l...opqrstuvwxyz (خوب هنوز یه کم ایراد داری   و از o به بعد رو کامل و بی نقص می...
12 اسفند 1391

اولین جمله

امروز خیلی خوشحالم کردی. در واقع خیلی خیلی خوشحالم کردی   باور کن بعضی لحظه ها قابل توصیف نیست مثل امروز که اولین جمله محبت آمیزت رو گفتی  مثل همیشه بی مقدمه گفتی آوا ... مامان ... دوست ... داره (آخه هنوز مثل آدم آهنی ها کلمه کلمه و با وقفه حرف می زنی)  نمی دونی چقدر ذوق زده شدم. الهی مامان فدات شه که اینقدر مهربونی  بعداز ظهر هم موقع خواب نیمروزی کلی این جمله قشنگت رو تکرار کردی و البته معادلش رو . آوا ... بابا... دوست ... داره. آوا... خرسی... دوست... داره. آوا... هاپو... دوست... داره و ...  ...
23 بهمن 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آوا می باشد