آواآوا، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 17 روز سن داره

آوا

این روزها... 65

1392/12/25 18:15
نویسنده : مریم
305 بازدید
اشتراک گذاری

دیشب مشغول بازی بودی. داشتم به بابا می گفتم، چشمم توی آفتاب اذیت می شه و کم کم باید عینک آفتابی بزنم. امروز ظهر، وقتی از مدرسه برگشتم، گفتی :"مامان، آفتاب چشمتو اذیت می کنه، می خوای برات عینک بخرم ." تعجبتعجبانگار صبح هم به بابا گفته بودی :"آفتاب چشمای مامانو اذیت می کنه."ماچبغل من خیللللللللللللللللی خوشحالمقلبقلب. اومدم برات بنویسم چه احساسی پیدا کردم از شنیدنت. اما نمی تونم بنویسم. احساسم فراتر از اینهاست دختر عزیزم. برات دعا می کنم نازنینم. دعا می کنم که تک تک روزهای زندگیت پر از شادی و کامیابی و خوشبختی باشه... که همیشه سالم باشی... که عاقبت بخیر باشی.

قلبقلبقلبقلبقلبدوستت دارم نازنینم قلبقلبقلبقلبقلب

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

خاله صدیقه
26 اسفند 92 15:15
نازززی عزیزم.
مریم
پاسخ
ممنون دوست خوبم
محبوبه
27 اسفند 92 16:34
منم می دوستم حسودیم شد
مریم
پاسخ
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آوا می باشد