آواآوا، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 21 روز سن داره

آوا

بازی 58

1392/10/17 16:21
نویسنده : مریم
791 بازدید
اشتراک گذاری

سی ماهگی آوا:

سلااام. بالاخره برگشتیم از سفر چندین و چند روزه مونهورا هورامسیر رفت خیلی سخت بود. الهی من فدات شم که اینهمه منتظر بودی لبخند بر خلاف همیشه که همون ابتدای مسیر می خوابیدی، اینبار نخوابیدی و  نخوابیدی و انتظار کشیدی برای رسیدن ابرو نزدیک که شدیم، بالاخره، از زور خستگی خوابیدی یا بهتر بگم غش کردی و من دو ساعتی راحت بودم از شنیدن این جمله تکراری "مامان، رسیدیم"آخ آخ 

کلی هم انتظار کشیدی برای عروسی دایی که قرار بود چند روز بعد برگزار شه... تقریبا کل مراسم عروسی هم دنبالت بودم که وسط دست و پای مردم صدمه نبینی و ... خلاصه گذشت...

کرمان برف بارید. بعد از سالها و سالها و سالها .... و چه برف قشنگی بود. این حیاط خونه مامانی ایه بعد از تقریبا دو روز بارش بی وقفه ...

و ژست همیشگی ات نیشخند عاشق کلاه و شال گردنی و کلاهت همیشه روی چشمات خیمه می زنه. اینطوری نگاه می کنی به اطرافبغل

 آدم برفی درست کردی با جدیت تمام ابرو

دستکش نداشتیم همراهمون، مجبور شدی دستکش خاله رو بپوشی

و بالاخره اولین آدم برفی که ساختی ماچ  بغل

و آدم برفی مشترکمون

تاریخ عکس ها : 1392/10/17

مسیر برگشت خیلی خوب بود. یک دوم راه به خواب و خوراکت گذشت و بقیه اش به حرف زدن قلب 

از دلتنگی هات گفتی :"مامان، من یه اتاق دارم.  دلم برای اتاقم تنگ شده ... دلم برای خونه و پارک هم تنگ شده ... دلم برای اسباب بازی ها هم تنگ شده. باید برم بازی کنم باهاشون ... دلم برای خونه مادر بزرگ هم تنگ شده ... دلم برای عمو مجید هم تنگ شده ..."

از ابرها و دکل های برق گفتی :"اون غول ابری مثل فلامینگو شده. یه فلامینگو با یه نی نی فلامینگو. سه تا خرگوش هم هست. بابا خرگوش و مامان خرگوش با نی نی شون. دارن میان با ما. ببریمشون خونه مون؟"

کلی هم شعر خوندی و  شعر خوندم و قصه گفتی و قصه گفتم و ... وقتی رسیدیم خونه، خواب بودیقلب

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (5)

پریسا مامان کیان
21 دی 92 12:16
سلااااااااااااااام خانوم خانوما. انشالله همیشه به گردش و خوشی و عروسی. خدا رو شکر امسال برف حسابی کرمان و کرمانیا رو سورپرایز کرد. چه قشنگ وصفِ سفر رو نوشتی. ماشالله آوا جونم دیگه خانومی شده برای خودش. خوش باشین و سلامت. انشالله
مریم
پاسخ
ممنونم بسیار
علی
21 دی 92 21:44
سلام چه وب نازی داری حیف نیست در وبلاگتون از شکلک استفاده نمیکنید خوشحال میشم که به وبم بیایید واز شکلکام استفاده کنید تا وبتون خوشمل تر والبته زیبا تر ورویایی بشه من منتظر حضورت گرمتون در وبلاگم هستم وخوشحال میشم نظرتونم درباره ی وبم بدونم پس من منتظرم
مریم
پاسخ
ممنونم از اظهار لطفتون.
محبوبه
21 دی 92 22:09
منم برف بازی
مریم
پاسخ
عززززززززیزم
♥مامان دینا♥
21 دی 92 22:09
عشقمی آوا جوووووووووونممممممممم عزیزم به ما سر بزنید من و دینا خیلی خیلی خوشحال میشیم
مریم
پاسخ
حتما در اولین فرصت
مامان سینا
23 دی 92 16:40
چه خوب شد که برگشتین دلمون براتون تنگ شده بود ایشالا همیشه به سفر و خوش گذرونی
مریم
پاسخ
ممنون از لطفتون ما هم همینطور
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آوا می باشد