بازی 29
بیست و پنج ماهگی آوا:
یه ظهر گرم تابستونی و من غرق خواب که اومدی کنارم و قصد کردی با لوگوهات خونه درست کنی. با این لوگوها زیاد بازی می کنی. معمولا دو بعدی، روی زمین کنار هم می چینی. اما ایندفعه دیدم برای اولین بار ساخت و سازت سه بعدی شد و ...
همه رو بر عکس گذاشتی تا اینجا همه چیز خوب بود و داشت خوب پیش می رفت که پاپیون عروسکت رو برداشتی و گفتی :"این مثلا نی نی ایه. باید بره تو خونه اش" جا نمی شد و می خواستی به زور جاش بدی توی خونه.
خراب کردی و دوباره درست کردی و ... همینطور ادامه داشت
و دوباره ...
و دوباره ...
بالاخره موفق شدی دختر گلم نی نی رفت توی خونه اش. برای خونه اش در گذاشتی و ... فکر کردم خونه بازیت تمام شده با خیال راحت خوابیدم. وقتی بیدار شدم با این صحنه مواجه شدم
نمی دونی من و بابا چقققققدر ذوق زده شدیم از دیدنش دختر گلم قرار شد وقتی بیدار شدی حسابی تشویقت کنیم و دردونه خسته من
تاریخ عکس ها : 1392/05/13