بازی 7
اینم یکی دیگه از بازی های اخیرمون. ایده اش از بابا بود. یه روز که از کار برگشتم، دیدم مشغول چسبوندن این آهنرباهای کوچولو (به محض این که فرصت کنم ازشون عکس می گیرم برات) به در و دیوار خونه هستی. بابا برام توضیح داد که کار با آهن ربا رو بهت نشون داده و این آهنرباها رو هم بهت هدیه داده که باهاشون بازی کنی. البته یه کم برات سخته که بعد از چسبیدنشون، جدا کنی که معمولا من و بابا کمک می کنیم. ولی با این که چند روز گذشته، هنوز برات جالبن. دستت می گیری و همه جای خونه رو زیر و رو می کنی و به هر چیزی و هر جایی می چسبونی. خیلی وقت ها هم وقتی نمی چسبه، تمام سعی ات رو می کنی که بچسبه. خوب نمی چسبه کوچولوی من! نمی شه مجبورش کرد که ... تازه بهشو...