آدم
این ماه یعنی 39 ماهگی، ماه عجیبی بود. دائم نقاشی کشیدی با موضوعات مختلف. دقیقا تا همین چند روز پیش، خط خطی می کردی و حالا نقاشی می کشی و این یعنی یک تحول بزرگ. چیزی که خیلی برای من جالب بود، تنوع موضوعاتی بود که نقاشی کردی و اعتماد به نفست برای کشیدن هر چیزی که می خواستی در لحظه. گهگاهی در مورد نقاشی ها و نقاشی کشیدن هات اظهار نظر هم کردی. یک شب، موقع خواب گفتی:"مامان، همه فکر می کنن من گل ها رو مثل درخت می کشم." نمی دونم از کسی چیزی شنیدی یا صرفا تصورات خودت بود. اومدم بنویسم و ثبت کنم این قدم بزرگ رو که برداشتی تا فراموش نکنم و نکنی 39 ماهگی رو و نقاشی های قشنگ 39 ماهگی رو.
اولین آدم هایی که کشیدی. خط خطی هایی که رفته رفته می رفت تا شکل آدم به خودش بگیره.
و جزئیاتی که کم کم اضافه می کردی به نقاشی هات. اول مو کشیدی. موی دختری...
و موی پسری...
و انگشت های پا...
و گوشواره...
و سردمک (مردمک)...
و دندان...
جزئیاتی که معمولا برای آدم می کشی: چشم و دهان و سر و دست و پا، مو، انگشت، دندان، گوش و گوشواره و مردمک